جدول جو
جدول جو

معنی گله گزاری - جستجوی لغت در جدول جو

گله گزاری
(گِ لَ / لِ گُ)
شکایت کردن به دوستی یا دیگری. شکایت نرم و ملایم
لغت نامه دهخدا
گله گزاری
شکایت گله: خورشید در گله گزاریهایش باز شده بود
تصویری از گله گزاری
تصویر گله گزاری
فرهنگ لغت هوشیار
گله گزاری
((گِ لِ. گُ))
شکایت کردن، شکوه کردن
تصویری از گله گزاری
تصویر گله گزاری
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گله گزار
تصویر گله گزار
آنکه از کسی یا چیزی گله کند
فرهنگ فارسی عمید
(چَ)
آنکه گله کند از کسی یا چیزی. رجوع به گله شود
لغت نامه دهخدا
(سِ تَ بُ دَ)
گله کردن. شکایت کردن. اظهار ناراحتی کردن از کسی یا چیزی
لغت نامه دهخدا
(گُ)
گاه و گداری. گاهی. گاهگاهی. ندرهً
لغت نامه دهخدا
(گَ لِ وَ)
دهی است از دهستان قلعه تل بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز که در 17هزارگزی شمال باختری باغ ملک و 6هزارگزی باختر اتومبیل رو هفتگل به ایذه واقع شده است. هوای آن معتدل و دارای 80 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(گَ لَ / لِ / گَلْ لَ / لِ)
عمل گله دار. شبانی. چوپانی:
به شتربانی و گله داری
کردی آهستگی و هشیاری.
نظامی (هفت پیکر ص 28).
... گله داری در ایران بر دو قسم است: یکی آنکه در قراء و قصبات مالکان و زارعان مقداری گوسفند و بز و میش نگاه میدارند و فوائد حاصل از آن به مصرف احتیاجات شخصی آنها می رسد و نمی توانند به خارج بدهند و فقط از شیر و روغن یا گوشت و پشم آنها برای حوائج ضروری خود استفاده می کنند. این گله های کوچک و معدود را هنگام تابستان در مزارع و مراتع اطراف و نزدیک می چرانند و در زمستان در طویله های مخصوص نگاه میدارند و به آنها علوفۀ خشک میدهند. و دیگری که مهمتر از اولی است قسمت گله داری ایلات و غیره میباشد که گله های بزرگ نگاهداری می کنند و همیشه با خود به ییلاق و قشلاق می برند و از فوائدآن استفادۀ کلی می کنند.
فوائد حاصل از گوسفند از این قرار است: 1- گوشت. 2- پشم، که برای قالیبافی و پارچه های مختلف در داخله به کار میرود. 3- مواد لبنی، روغن. 4- کود. 5- پوست بره و گوسفند و روده و شاخ آنها که تجارت مهمی را تشکیل می دهد. ناحیۀ بختیاری از نقاط گوسفندخیزی است که مقدار زیادی به اطراف می فرستد. گوسفندهای این ناحیه عظیم الجثه و دنبه های آنها بزرگ و بواسطۀ شکاف وسط به دو قسمت تقسیم میشود. اما با همه بزرگی محصول گوشت آنها بطور متوسط 40 درصد و پشم آن خشن و دردرجۀ سوم قرار گرفته است. گوسفندهای لرستان نیز مثل بختیاری است، با این فرق که دنبه های کوچک دارند و پشم آن در درجۀ دوم است. محال خمسه دارای گوسفندهای فراوان و بزرگ میباشد. پس از آن گوسفند افشار نیز مهم است و مقدار زیادی برای نقاط مختلف میفرستد. از کردستان و گروس هم گوسفند زیاد به نقاط دیگر فرستاده میشود. از حیث پشم و گوشت در ردیف دوم میباشد. گوسفند خراسان دارای دنبه های کوچک و شبیه به زل است. و پشم آنها را نسبت به پشم سایر گوسفندهای ایران، میتوان در ردیف اول محسوب داشت... مرغز که از نژاد (آنگرا) و دارای پشم ابریشمین است، در کردستان (مریوان، بانه و سقز) فراوان است و پشم آنها به مصرف پستک و عبا و یا پونچی و سایر پارچه های قیمتی میرسد... (از جغرافیای اقتصادی مسعود کیهان صص 182-184)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گله گزار
تصویر گله گزار
آنکه از کسی یا چیزی شکایت کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاه گداری
تصویر گاه گداری
ندره بعضی اوقات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گله گزاردن
تصویر گله گزاردن
شکایت کردن گله کردن
فرهنگ لغت هوشیار
عمل و شغل گله دار: بشتر بانی و گله داری کردی آهستگی و هشیاری. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گله گزاری کردن
تصویر گله گزاری کردن
شکایت کردن گله کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گشت گزاری
تصویر گشت گزاری
آژانس مسافرتی
فرهنگ واژه فارسی سره